آقای اکبری را همه در محلمان میشناختند، همان پیرمرد عصا به دست تنها و کمرفت و آمدی که خط اتوی شلوارش خربزه قاچ میکرد! چند سالی است همسرش فوت کرده، از همسایهها شنیدهایم چند وقتی همراه با فرزندانش زندگی میکند، اما حالا میخواهد با بانویی ازدواج کند و به خانهاش برگردد. همسایهها از زبان آقای اکبری شنیدهاند که میگوید: خانم مرادی، پیرزن خونگرم و مهربانی است که فرزندانم او را برای من انتخاب کردهاند. او رابطه صمیمانهای با فرزندانم دارد. آنها همدیگر را بسیار دوست دارند و احترام یکدیگر را نگه میدارند.
اما متاسفانه، همانقدر که فرزندان من راغب به این ازدواج هستند، فرزندان ایشان دلگیر و ناراحتند و دقیقا به همین دلیل خانم مرادی در تردید ازدواج با من است. این وضعیت برای من و ایشان بسیار ناراحتکننده است. ما انتخابهای خوبی هستیم و به یقین میتوانیم چند سال باقی مانده از عمرمان را در کنار هم، با شادی و خوشبختی بگذرانیم، ولی فرزندان خانم مرادی با این ازدواج مخالفند و روی خوش به من نشان نمیدهند. آنها مرا به چشم مردی میبینند که قرار است جای پدر مرحومشان را بگیرد، از همه مهمتر مادرشان را مواخذه میکنند و با بیان عبارات ناخوشایندی مثل «سر پیری و معرکهگیری»، او را تحقیر میکنند و ممکن است خانم مرادی با وجود تمایل خودش، به خاطر مخالفتهای فرزندانش قید ازدواج با من را بزند!
داد از تنهایی
مادربزرگ میگوید: بعد از فوت پدربزرگتان، کمرم شکست. او مرد مهربان و وفاداری بود. زندگی ما گرچه مشکلات بسیاری داشت، اما کوهی از مشکلات نیز هیچوقت نتوانست عشق و علاقه ما را نسبت به هم کم کند. از وقتی مرا تنها گذاشت و رفت، دیگر امیدی به زندگی ندارم. دلم برای نگاه پرمحبتش، سخنان شیرینش و خنده همیشه بر لبانش تنگ شده است و… .
تنهایی این روزها عجیب برایم سخت است. من در این سالهای زندگی، هیچوقت به او گله و شکایتی نبردهام، اما امروز از او ناراحت و دلگیرم. او حق نداشت مرا تنها بگذارد و برود.
احساس تنهایی یکی از مشکلات دنیای سالمندی است و بهعنوان فقدان روابط اجتماعی مطلوب با دیگران تعریف میشود. احساس تنهایی حالتی متفاوت از انزوای اجتماعی است. تنهایی، وضعیت ناخواسته و نامطلوبی است که باوجود میل باطنی فرد هنگام فقدان ارتباطات معنیدار رخ میدهد، در حالی که انزوای اجتماعی حالتی است که فرد تمایل و نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را دارد، اما قادر به برقراری ارتباط نیست.
احساس تنهایی در هر سنی احتمال بروز دارد، اما در سالمندی میزان شیوع آن بیشتر است. شاید به همین دلیل است که روانشناسان تنهایی و احساس تنهایی را مهمترین ویژگی دوران سالمندی میدانند. بیشتر سالمندان احساس تنهایی میکنند؛ ازدواج فرزندان از یک سو، مرگ همسر و فقدان حضور همدم دوران جوانی از سوی دیگر، سالمند را دچار بحران «آشیانه خالی» میکند. در این دوران، سالمندان به خودی خود فاقد منابع مجدد دوستی میشوند، چرا که بسیاری از آنها بازنشسته هستند و موقعیت ایجاد روابط دوستانه در فضای کار را از دست دادهاند، گرچه گاهی ناتوانی جسمانی و حرکتی نیز مزید بر علت شده و سالمند را برای همیشه خانهنشین میکند.
محرومیت از برقراری هرگونه ارتباط با دیگران، وضعیتی است که میتواند بر شدت تنهایی سالمند بیفزاید. تنهایی و احساسات مایوسکننده متعاقب آن، منشأ بسیاری از مشکلات روانی از جمله افسردگی است که گاه باعث افزایش میزان مصرف داروهای آرامبخش و مسکن در برخی از سالمندان نیز میشود. از سوی دیگر، تحقیقات متعددی نشان داده است که دلیل بسیاری از مرگهای دوران سالمندی ناشی از کهولت سن یا بیماری نیست، بلکه علت اصلی آن تنهایی سالمند است.
پس به جرات میتوان گفت درک اطرافیان از احساسات و انتظارات سالمندان، مورد توجه واقع شدن و همچنین تصحیح رابطه اعضای خانواده با آنان، مهمترین عاملی است که در فرآیند بهداشت روانی سالمندان نقش بسزایی دارد؛ به همین دلیل بسیاری از روانشناسان برای حفظ و ارتقای بهداست روان، به سالمندانی که به لحاظ جسمانی، نیاز چندانی به مراقبتهای اطرافیان ندارند و بیشتر از نظر روانی احساس تنهایی میکنند، توصیه میکنند به جای استخدام پرستار بهعنوان یک همدم، به فکر تجدیدفراش باشند و با فراهم کردن شرایط ازدواج، زندگی مشترک جدیدی را تجربه کنند.
ازدواج سالمندان، ازدواجی بدونریسک
زهرا میگوید: من بانویی ۶۰ ساله هستم که ده سال پیش همسرم را از دست دادم. سالها به تنهایی زندگی کردهام. روزهای سختی بود، اما گذشت، تا این که یکی از دوستانم ازدواج با مجید را به من پیشنهاد داد. اوایل سخت مخالف این امر بودم، ولی شرایط سخت مالی از یک طرف و تنهایی و بیکسی نیز از طرفی دیگر باعث شد به این پیشنهاد ازدواج جدیتر فکر کنم و جواب بله بدهم. الان حدود یکسال است با همسرم زندگی میکنم گرچه سنی از هر دوی ما گذشته، اما هر دو خوشحال هستیم و لحظات خوبی را کنار هم میگذرانیم.
روانشناسان معتقدند ازدواج در هر سنی به شرط آن که در مسیر درست و با در نظر گرفتن چارچوبهای عقلانی پیش رود، رویدادی مثبت تلقی میشود، در غیر این صورت امری است که موجب به وجود آمدن مشکلات عدیدهای در زندگی میگردد. ازدواج سالمندان، یکی از بهترین نوع ازدواجها و با کمترین احتمال خطر است، چهبسا در این سن، فرد به دور از هوسها و با کوله باری از تجربه به واقعیتهای زندگی و روابط آن میاندیشد. معمولا سالمندان با تبدیل هوسهای جوانی به عشق و با نگاهی کاملا متفاوت به ازدواج، به دنبال فردی برای همدلی، همفکری و همبستگی هستند که بتوانند در کنار او نیز به آرامش برسند.
گرچه سلامت ازدواجهای سالمندی بالاست، اما مشکلاتی آنها را دائما تهدید میکند مثلا بالا بودن سن یکی از مهمترین مشکلات زوجین کهنسال است، هر دو طرف پیر هستند و هر یک به فردی نیاز دارند که به آنها رسیدگی کند، در چنین شرایطی انتظار به دوش کشیدن بار دیگری در زندگی امری محال است. اما با این حال حضور همیشگی فردی معتمد در خانه و کنار سالمند از جمله اهداف این نوع از ازدواج است همین که فردی در خانه بتواند در شرایط اضطرار کمک حال سالمند باشد یا دیگران را از خطر آگاه کند، کافی است، البته حضور این فرد باعث پر شدن خلا عاطفی و افزایش روحیه و انگیزه نیز میشود. چه بسا به کرات مشاهده کردهایم که برخی از سالمندان بیمار، بعد از ازدواج با فردی مثل خودشان، سالها زنده ماندهاند و زندگی کردهاند.
عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی زند!
سارا میگوید: من با عقیده خواهرم، مریم سخت مخالفم، او حق ندارد با تقاضای ازدواج پدرم مخالفت کند. دقیقا دو سال است مادرم به رحمت خدا رفته و گرچه در این سالها من و خواهرم سعی کردهایم شرایط زندگی پدرمان را مهیا کنیم تا او کمتر دچار زحمت شود، اما من کاملا متوجه این مطلب هستم که پدرم هر روز بیش از دیروز، در خود فرومیرود و انگیزه زندگیاش را از دست میدهد. او دم نمیزند، ولی من میدانم تنهایی او را اذیت میکند. دلم میشکند وقتی او را تنها در خانه میبینم، تا به کی باید با عکس مادر مرحومم به گفتوگو بنشیند، او زنده است و نیاز به همدم زنده دارد. آخر کسی نیست به خواهرم بگوید، با مرده که نمیشود مرد، زندگی حق آدم زنده است!
تامین نیازهای جنسی، یکی از مهمترین کارکردهای ازدواج است و از نظر بسیاری از افراد، اظهار تمایل یک سالمند به ازدواج نیز چیزی جز این نیست و شاید به همین دلیل است که فرزندان، دوستان و آشنایان نگاه چندان مثبتی نسبت به ازدواج سالمندشان ندارند و از سر حفظ آبرو و حیثیت خانوادگی یا فرار از حرف و حدیث دیگران، به شدت با تقاضای ازدواج سالمند خود مخالفت میکنند. از سوی دیگر، این نگاه عوامانهای که بهشدت ازدواج در سالمندی را، زشت و ناپسند تلقی میکند، دلیل مبرهنی است که آشکارا مشخص میکند به چه دلیل سالمندان نیز از مطرح کردن تقاضای خود برای ازدواج احساس شرمندگی و هراس دارند.
بیان تقاضای ازدواج به فرزندان، در زنان به مراتب سختتر از مردان است. به دو دلیل، مادران سالمند کمتر از پدران سالمند جرات و جسارت مطرح کردن ازدواج مجدد را دارند. در نگاه اول، هنجارهای اجتماعی تعیینکننده هستند. تعبیر جامعه در مورد موقعیت زن و مرد یکسان نیست و هنجارهای تعریفشدهای را برای هر دو جنس مطرح میکند؛ مثلا هنجار میگوید: ازدواج مرد امری طبیعی و بحق است در حالی که ازدواج یک زن سالمند، امری غیرطبیعی و غیرقابل قبول است تا جایی که در برخی از اقوام، امری کاملا مطرود و ناشایست برای مقام والای زن تعریف میشود؛ در صورتی که این هنجار، قرارداد اجتماعی است که هیچگاه ضدارزش تعریف نمیشود، اما بسیاری از افراد به اشتباه این هنجار اجتماعی را با ارزش مترادف میدانند و به موجب آن نیز دچار خطا در تصمیم و قضاوت میشوند. محرز بودن نیاز زنان به حمایت و امنیت روانی، سند محکمی برای غلط بودن این هنجار است.
در نگاه دوم، فرزندان مانع بزرگی برای ازدواج والدین بهخصوص مادر محسوب میشوند. گاهی اوقات فرزندان علنا در مقابل تمایل مادرشان به ازدواج جبههگیری کرده و سرسختانه با این امر مخالفت میکنند، البته ممکن است در ظاهر هیچ نگویند، اما در عمل رغبتی به آن نشان نمیدهند و با رفتارهای سرد و سنگین، تردیدهای بسیاری را در دل سالمند ایجاد میکنند که از دست دادن فرزندان بعد از ازدواج، مهمترین آنهاست و معمولا این مساله نیز آنان را برای همیشه از فکر ازدواج منصرف میکند.
بهتراست همین جا اندکی توقف کنیم و به پاسخ این پرسشها بیندیشیم.
* نیاز و علت اصلی تمایل سالمندان به ازدواج چیست؟
* آیا به راستی والدین سالمند صرفا برای تامین نیازهای جنسیشان ازدواج میکنند؟ حتی اگر چنین است، این امر چه اشکالی دارد؟
* ارتباط فرزندان با سالمندان چگونه است؟ آیا چیزی جز انجام وظیفه و صرف مدت زمان کوتاهی برای تامین مایحتاج زندگیشان است؟
* آیا این حق آنان است که به یک سر زدن هفتگی یا روزانه فرزندان قانع باشند و زمانهای زیادی را با یک خروار تنهایی تنها بمانند؟
برای پاسخگویی به پرسشهای فوق، لازم است نگاه عمیق و واقعبینانهای داشته باشیم و به دور از تعصبات به مساله ازدواج سالمندان بیندیشیم. درست است تامین نیاز جنسی مهمترین انگیزه ازدواج است، اما در این برهه سنی راجع به این مساله باید بهگونهای دیگر تفکر کرد. سالمندی دورانی از زندگی است که فرد دستخوش تغییرات شدید بیولوژیکی و هورمونی قرار میگیرد، با افزایش سن، قوای جنسی در آقایان بهدلیل کاهش میزان فعالیت هورمونها و در بانوان به خاطر یائسگی و کاهش ترشحات درونرحمی، بشدت کاهش مییابد. با این حساب سرانگشتی بهراحتی میتوان اذعان کرد که سالمندان برخلاف جوانان ۳۰ و ۴۰ ساله، برای تامین نیاز جنسی متمایل به ازدواج نمیشوند، بلکه ارضای نیاز عاطفی و تامین امنیت روانی مهمترین عامل گرایش آنان به ازدواج است و فهم این مهم، چندان هم مشکل و سخت نیست.
از سوی دیگر، باید بپذیرید تنها ماندن سالمند در آشیانه خالی، حاصلی جز از دست رفتن سلامت و مستهلک شدن بدن، احساس ناامنی، بیهودگی، یاس و ترس و هجوم افکار منفی ناراحتکننده ندارد و در نهایت نیز چیزی جز انتظار کشیدن برای مرگ نیست. همچنین به خود بقبولانید شما بهعنوان فرزند نمیتوانید تامالاختیار و به طور کامل در خدمت والدین سالمندتان باشید؛ درگیریهای اجتنابناپذیر زندگی روزمره و خانوادگی مانع بزرگی برای این امر است، بنابراین باید بپذیرید حق ندارید برای پدر سالمند یا مادر سالمندی که شرایط ازدواج مجدد را دارند، تعیینتکلیف کنید.
“