دوران سربازی محمد را مرور کرد، یادش آمد با هر مرخصی او جشنی در خانه برپا میشد. روزهایی که خانه غرق در شادی میشد را به یاد آورد. خواست شیشههای شکسته همسایهها را در نتیجه بازی فوتبال بچهها در کوچه بشمارد اما حافظهاش یاری نکرد. به یاد ازدواج هر کدام از بچهها افتاد. یاد خرید جهیزیه دخترها، یاد برپایی «سور و سات» عروسی و راه انداختن هر کدام از آنها.
رفتنشان را به پرواز پرندههای جوان از آشیانه تشبیه کرد و لبخند محوی روی لبهایش جا انداخت. آن قدر غرق برگزاری آبرومندانه مجالس عروسی بچهها بود که تنهایی و غم دوریشان را چند وقت بعد از رفتنشان متوجه شده بود. مثل دست شکستهای که تا چند ساعت درد نمیکند؛ اما امان از زمان شروع درد…
با خود اندیشید تا به خودم آمدم بچهها رفته بودند، اصلا این خانه شلوغ، چطور یک دفعه خالی شد؟
تجربه تنهایی در سالهای پیری اگر ۶۰ سالگی را آغاز سالمندی در نظر بگیریم باید بگوییم اغلب سالمندان در این سن رویداد سختی را تجربه میکنند. زمانی که فرزندان خانه پدری را ترک میکنند و به سراغ زندگی خود میروند والدین با پدیده خالی شدن خانه یا همان سندروم آشیانه خالی” مواجه میشوند و بدترین بخش ماجرا این است که این تجربه تلخ، درست در سن بالا و زمانی که افراد از نظر جسمی نیاز به مراقبت بیشتر و از نظر روحی احتیاج بیشتری به توجه و پر شدن خلاء عاطفی دارند، رخ میدهد.
سندروم آشیانه خالی در سادهترین تعریف خود، نوعی حس تنهایی و افسردگی است که بعد از بزرگ شدن فرزندان و ترک خانه توسط آنها پیش میآید. در واقع این سندروم در نتیجه ازدواج یا مهاجرت فرزندان به شهرهای دیگر برای اشتغال یا تحصیل خود را نشان میدهد. تبعات شایع این وضعیت، احساس افسردگی، اضطراب، ناراحتی و اندوه است.
آشیانه خالی آهسته متولد میشود بر اساس پژوهشهای صورتگرفته، زنان سالمند بیش از مردان سالمند در معرض ابتلا به سندروم آشیانه خالی قرار دارند. یک کارشناس ارشد روانشناسی با اشاره به تبعات سندروم آشیانه خالی برای سالمندان میگوید: از آنجا که ترک خانه پدر و مادر توسط جوانان یک رویداد طبیعی و سالم است، اغلب نشانههای سندروم آشیانه خالی مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرد؛ در حالیکه این مسئله میتواند حس افسردگی و بیهدفی را برای والدین به دنبال داشته باشد.
فاطمه فرهمند خصال، ادامه میدهد: ترک «آشیانه» توسط فرزند، در جریان زندگی پدر و مادر تغییراتی اساسی ایجاد میکند و بسیاری از والدین معتقدند وقتی بچهها بزرگ شدند و از پیش ما رفتند، نگرانیها و تنهایی هایمان بیشتر شد. انگار دیگر بلد نبودیم بدون حضور بچهها زندگی کنیم! این جملات که همه ما کم و بیش آنرا از والدین شنیدهایم، موقعیتی است که روانشناسان به آن سندروم آشیانه خالی میگویند.
پدرها هم درد میکشند اگر چه مادرها به دلیل آنکه مراقبان اولیه کودکان هستند، بیش از پدران، در برابر تنهایی آسیب پذیرند، اما این به معنای عدم تجربه و درد نکشیدن پدران در برابر این موقعیت نیست. بسیاری از پدرها وقتی با آشیانه خالی از فرزند رو به رو میشوند، تازه متوجه میشوند که برای این تجربه و مقابله با احساسات گذر از مرحله ترک خانه توسط فرزندان خود آماده نبودهاند. برخی نیز به خاطر از دست دادن فرصتهایی که در گذشته برای بودن با فرزندان و خانواده خود داشتهاند، احساس گناه میکنند و این موضوع، رنج ناشی از سندروم آشیانه خالی را برای آنها دوچندان میکند.
شدت تبعات و عوارض این وضعیت در همه مادرها نیز یکسان نیست. به گفته فرهمند خصال، مادران شاغل کمتر از مادران خانهدار درگیر این مشکلات میشوند، البته کیفیت رابطه بین والدین و فرزندان نیز در این وضعیت تعیینکننده است.
فرهمند خصال، بروز احساس ناراحتی را در چنین مواقعی کاملاً طبیعی دانسته و میگوید: برخی والدین با این تفکر که زندگیشان به پایان رسیده آن قدر زیاد گریه میکنند و ناراحت هستند که دوست ندارند فرد دیگری را ببینند.
مراجعه به متخصص، اولین قدم برای درمان زمانیکه تنهایی و دوری فرزند ناراحتی و اندوهی شدید در والدین ایجاد کند، قطعاً نیاز به درمان خواهد بود. این روانشناس توصیه میکند: در این مواقع هر چه سریعتر احساسات خود را با پزشک خود مطرح کنید. ممکن است نیاز به استفاده از قرصهای ضدافسردگی داشته باشید و برای کنترل احساساتتان باید با متخصص روانشناس صحبت کنید. در عین حال سعی کنید از دوستانتان حمایت بگیرید و با خودتان مهربان باشید.
وی اضافه میکند: مشورت با یک متخصص، نخستین اقدام در مواجهه با عوارض سندروم آشیانه خالی است و افراد باید با وضعیت جدید خود با آگاهی برخورد کنند.
یافتن سرگرمیهای جدید، یک قدم اصلی والدین باید هنگام ترک خانه توسط فرزندانشان انرژی و تمرکزشان را روی سرگرمیهای مورد علاقه خود، دوستان، اطرافیان و دیگر مسائل زندگی معطوف کنند.
فرهمند خصال با اشاره به اینکه باید سعی کرد تا ارتباطات گسترده والدین با فرزندانشان به رابطه میان دو همسال تبدیل شود، خاطرنشان میکند: رعایت حریمهای شخصی، علاوه بر حفظ احترام و عزتنفس طرفین، به استقلال روحی و روانی افراد نیز منجر میشود و زندگی بدون دیگری و همچنین تحمل تنهایی را آسانتر میکند.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی تأکید میکند: والدین باید پیش از جدایی فرزندانشان خود را برای شرایط نوین آماده کنند، آنها باید بدانند مسافرتهای بدون فرزند، ورود در جمع همسن و سالان، شرکت در گپها و کارهای گروهی، کارهای اجتماعی، داشتن تفریحات دستهجمعی و ایجاد دوستیهای جدید موثرترین راه در کاهش آسیبهای ناشی از تنهایی است.
فرهمند خصال تأکید میکند: راههای عملی مختلفی وجود دارد که کمک میکند والدین احساس بهتری پیدا کنند. مثلا آنها باید زمان و انرژی که قبلاً صرف فرزندشان میکردند را به بخشهای مختلف زندگی خود اختصاص دهند. بهخصوص مادرها باید فعالیتهای قبل از بچهدار شدن خود را یادآوری و به آن برگردند و پدرها نیز تلاش کنند با نقش جدید خود در زندگی فرزندانشان و همچنین تغییری که در هویت آنها بهعنوان پدر صورت گرفته، کنار بیایند.
آمادگی برای شرایط نوین بسیاری از روانشناسان پیشنهاد میکنند که والدین قبل از جدایی رسمی از فرزندشان، خود را برای شرایط جدید آماده کنند. بهعبارت دیگر آنها از والدین میخواهند پیش از وقوع واقعه به استقبال آن بروند تا در زمان رخداد رسمی واقعه، آمادگی کافی برای مقابله با تبعات آن داشته باشند.
به اعتقاد فرهمند خصال، والدین باید در زمانی که هنوز فرزندانشان خانه را ترک نکردهاند از آنها کمک گرفته و برای روزهای تنهایی خود برنامهریزی کنند. بدیهی است شناخت فرزند از والدین و نیز انرژی و ایدههای جوانان در پر کردن اوقات فراغت والدینشان اثربخشی زیادی دارد.
رفتن بچهها را غنیمت بدانید این کارشناس ارشد روانشناسی همچنین ادامه میدهد: یک نکته بسیار خصوصی برای والدینی که فرزندانشان خانه را ترک میکنند دارم و آن این است که «رفتن بچهها را غنیمت بدانید.»
وی خاطرنشان میکند: اگر چه حضور فرزندان در خانه، رنگ و بوی ویژهای به زندگی میبخشد، اما نمیتوان انکار کرد که بچهدار شدن با افزایش فشارهای مالی، افزایش وظایف و مسئولیتهای زندگی برای والدین همراه است.
به گفته فرهنمد خصال، مسلماً رسیدگی به فرزند وقت زیادی از والدین گرفته و محدودیتها و قید و بندهای بسیاری را به آنها تحمیل میکند؛ محدودیتهایی که به سهم خود میتواند احساس شادمانی در زندگی و نیز رضایت از زندگی زناشویی افراد را کاهش دهد.
بنابراین رفتن بچهها از خانه والدین، فرصت مغتنمی است تا والدین بتوانند بار دیگر به نیازهای خود و همسرشان توجه کنند و از تنهایی لذت برده ، وقت بیشتری را صرف خود و روابط خود کنند و از این طریق کیفیت زندگی خود را ارتقا دهند.
| رقیه بابائی |
“